مجله, مناسبتی

سلام علی جاده و گرد میدان

سلامٌ عَلی آسمان در نگاهت
سلامٌ عَلی نور در سجده­‌گاهت

سلامٌ عَلی چشم آن حوض خوشبخت
که یک بار افتاده بر عکس ماهت

مسیحی پریشان زلف چلیپایت
و هندو گرفتار خال سیاهت

چه رازی­ است بین نگاه تو با آب؟
که با دیدنش روضه می­‌خواند آهت

چه بغضی؟ که می‌­گیرد از ابر، باران
و از چشم‌­های تو یک خواب راحت

سلامٌ عَلی آلِ یاسین سیبی
که افتاد در جویبار نگاهت

چه ساعات سبزی است آن روز روشن
که با سیصد و سیزده مردِ راهت ـ

می‌آیی و می­‌آید عطر نسیمی
و خورشیدی از مشرق صبحگاهت

رجزهای ابیات داغ غزل­هات
و جادوی چشمان زیبا، سلاحت

سلامٌ عَلی جاده و گرد و میدان
نَفَس‌­های اسبان و رقص سپاهت

ببین از حقیقت فقط مانده اسمی
و دینی که دارد به دنیا شباهت

برو قلعۀ ابرها را فرو ریز
برو دست خورشید پشت‌وپناهت

سلامٌ عَلی پیچ و تاب قشنگی
که افتاده در پرچم لا الهَ‌ت

قاسم صرافان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + 3 =